كاش ....
.نمى رفتى
و مى ماندى
تا قصه هايت را
خواب ببينم
عاشق شوم
كاش
نامه رسان ها
پير نمى شدند
و تمام ِ راه شيرى را
برايت
ركاب مى زدند
و تو را
پيدا مى كردند
و تو مى فهميدى
كه چرا
چشمانم
هر شب
از نگاه ِ ستاره ها
لبريز است
كاش
كبوتران
قهر نمى كردند
و پيغام ها را
به دست ِ باد نمى دادند
و جَلد ِمان مى شدند !
تا مى فهميدى
نوشتن براى ِتو
مثل ِ آبى ِآسمان ها
زيباست /
حالت را اگر نمى پرسم
از فراموشى نيست
بين ِ خودمان بماند
براى ِ من
هنوز هم
روزگار
آهنگ ِ حضورت را
كم دارد //